انسانها از آنجا که به لحاظ فکری از حیوانات توانمند ترند همواره خواست های خود را بر آنها تحمیل نموده و از اعمال ستم بر آنها ابایی ندارند ولی آنها فراموش کرده اند که تمامی مهره داران به لحاظ احساس درد و رنج با یکدیگر مشابه اند و تفاوتی بین درد و رنجی که یک انسان به دلیل سوء رفتار متحمل می شود با یک سگ یا گربه وجود ندارد. از آنجا که عموم انسانها تنها در ارتباط با یکدیگرمعتقد به رشد معنوی و اخلاقی هستند این مورد را در مورد حیوانات به فراموشی سپرده و روابط خود را با حیوانات بر پایه قانون جنگل بنا نهاده اند. در این قانون، موجود قدرتمند تر، موجود ضعیف تر را مورد آسیب قرار می دهد، از این روست که استفاده ابزاری از حیوانات گسترش یافته و هر روزه نیز حقوق آنها بیش از گذشته پایمال می شود، به عنوان مثال سالانه ۷۰۰ هزار حیوان در بریتانیا صرفاٌ جهت استفاده از پوست و خز برای ساخت وسایل لوکس کشته می شوند و در توجیه این رفتار وحشیانه گفته می شود که این حیوانات با روش انسانی معدوم می گردند. در هیچ آئین و مذهبی کشتن یک موجود زنده را عملی انسانی نمی دانند و ما برای توجیهه خودخواهی خود این واژه را ساخته ایم. عموما حیواناتی که به این منظور به مسلخ برده می شوند هنوز کمتر از نیمی از عمر طبیعی خود را گذرانده و غالباٌ در عنفوان جوانی می باشند و انسانها جهت رسیدن به تمتع مالی و بهره برداری اقتصادی آنها را بی رحمانه از بین می برند.
مواردی که ذکر شد نمونه کوچکی از تضیع حقوق حیوانات است که بسیاری از آنها جنبه مادی داشت. در بسیاری موارد دیگر چنین انگیزه ای وجود ندارد و از آن جمله می توان به کشتار حیوانات ولگرد اشاره نمود که نمونه های بی شمار آنرا در شهر های مختلف کشورمان سراغ داریم. همیشه از جمعیت فزاینده حیوانات ولگرد، گله می شود و آنها را ناقل بیماریها می خوانند و علت کشتار آنها را نیز همین امر می دانند. باید دانست اگر حیوانات ولگرد در خیابانها پرسه زده و دنبال غذا می گردند از آن روست که ما محل زندگی آنها را قصب نموده و تامین غذا را برای آنها دشوار نموده ایم، پس مقصر اصلی ما هستیم و لذا این وظیفه ماست که آنها را ساماندهی نمائیم. ما نمی توانیم از زیربار این مسئولیت شانه خالی نموده و آنها را به قتل برسانیم ضمن اینکه یاد آوری میگردد انسانها خیلی بیشتر از حیوانها ناقل بیماری می باشند، همچنین برخورد قهری و حذف نمودن فیزیکی یک حیوان نه تنها باعث کنترل جمعیت آنها نمی گردد، بلکه باعث بر هم خوردن تعادل اکوسیستم نیز می گردد. این روش سالهاست که با شکست روبه رو شده و در کشورهای پیشرفته کاملا منسوخ گردیده، ولی از آنجا که عادت به استفاده از تجریه دیگران نداریم هنوز بر انجام این روش اصرار می ورزیم.
علاوه بر این اظهار نظرهای غیر کارشناسی و سطحی مسئولین، نظیر صادرات گوشت گربه به کشورهای آسیای جنوب شرقی و نظایر آن از سایر مواردی است که دل هر انسان دردمندی را می آزارد و این سوال را به ذهن متبادر می سازد که اگر بحث صادرات گوشت گربه و پرداخت هزینه های گزاف آن به لحاظ ناتوانی در کنترل جمعیت آن است،چرا با هزینه ای بسیار کمتر اقدام به عقیم سازی این حیوانات صورت نمی پذیرد؟
تضییع نمودن حقوق حیوانات محدود به افراد و یا نهادهای غیر علمی نظیر مواردی که به آن اشاره شد نمی باشد. آزمایش روی حیوانات زبان بسته به صورت کاملا عرف در دانشگاه ها انجام می پذیرد و تعداد قابل توجهی از حیوانات، قربانی علم افزایی انسانها می شوند. اما باید دانست که همواره آزمایش روی حیوانات باعث پیشرفت نگردیده، به عنوان مثال تلاش برای انتقال خون در انسان به رغم موفقیت آن در حیوانات حدود ۲۰۰ سال بعد به نتیجه رسید و یا پیوند قرنیه با تاخیری ۹۰ ساله پس از انجام موفق آن در حیوان، به موفقیت در انسان ختم شد . یا بسیاری از داروها که بر روی حیوانات کاملاٌ سودمند و بی عارضه تشخیص داده شده در انسان اثراتی فاجعه بار ایجاد نموده است، هنوز معلولان ناشی از مصرف داروی Thalidomid که مادرانشان طی دوران بارداری جهت کاهش علائم ویار از آن استفاده نموده بودند را می توان دید که هر ساله یک روز را گرد هم می آیند، یا داروی معروف کلرآمفنیکل با اینکه در حیوانات کم خطر است در انسان نوعی کم خونی کشنده ایجاد می نماید.عکس این قضیه نیز صادق است به عنوان مثال پنی سیلین در خوکچه هندی کشنده و درانسان زندگی بخش است.
لذا به خوبی می بینیم الزاما آزمایش بر روی حیوانات که غالبا با مرگ آنها نیز همراه است باعث تعمیم نتیجه آن نمی شود و از این رو بهتر است با مدل سازی آزمایشگاهی از آسیب ناخواسته به حیوانات جلوگیری نمائیم.
عده دیگری هم وجود دارند که برای لذت بردن خود به شکنجه و آزار حیوانات می پردازند. افرادی که از روی تفریح به شکار می پردازند و یا افرادی که جنایتشان در مورد خرسهای سمیرم به این زودی ها از اذهان پاک نخواهد شد جزو این دسته اند . این افراد مبتلا به بیماری Zoo sadism هستند، از رنج بردن حیوانات احساس شعف می کنند و با عرض تاسف باید اذعان داشت که جمعیت کمی هم نیستند . بی تردید همه ما در کوچه و خیابان ها با کودکانی مواجه شده ایم که هر کدام به نوعی به آزار حیوانات پرداخته و از انجام آن لذت می برند. جهت اصلاح این رخداد که می تواند عواقب بسیار خطرناکی داشته باشد نیاز به کاری بنیادی در بطن خانواده و جامعه وجود دارد که فرهنگ سازی مناسب می تواند نقش به سزایی در موفقیت آن داشته باشد.
از آنجا که معتقدم ، لازم نیست انسان سوء استفاده از حیوانات را مستقیما تجربه کرده باشد و یا به چشم دیده باشد تا علیه آن مبارزه کند و آگاه بودن از وجود آن جهت اقدام کفایت می کند، بر خود لازم می دانم از کلیه دوستانی که به نحوی می توانند باعث بهبود وضعیت حقوق حیوانات در کشور شوند تقاضا نمایم در این مورد بی تفاوت نبوده و جهت افزایش فرهنگ یاری رسانی به حیوانات، اقدامات موثری انجام دهند.
دکترامید مرادی – بورد تخصصی جراحی